شب های تهران

امروز

مکالمه باحافظ

دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۷ ب.ظ

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس


دیدم به خواب حافظ،توی صف اتوبوس


گفتم:سلام حافظ،گفتا:علیک جانم


گفتم:کجا روانی؟گفتا:خودم ندانم


گفتم:بگیر فالی،گفتا:نمانده حالی


گفتم:چگونه ای؟گفت:دربند بیخیالی


گفتم:که تازه تازه شعر و غزل چه داری؟


گفتا:که میسرایم،شعر سپیدباری


گفتم:کجاست لیلی؟مشغول دلربایی؟


گفتا:شده ستاره در فیلم سینمایی


گفتم:بگو زخالش،آن خال آتش افروز


گفتا:عمل نموده دیروز یا پریروز


گفتم:بگو زمویش،گفتا:که مش نموده


گفتم:بگو ز یارش،گفتا:ولش نموده


گفتم:چرا چگونه؟عاقل شدست مجنون؟


گفتا:شدید گشته معتاد گرد و افیون


گفتم:کجاست جمشید؟جام جهان نمایش؟


گفتا:خریده قسطی تلویزیون بجایش


گفتم:بگو ز ساقی،حالا شده چکاره؟


گفتا:شده پرستار یا منشی اداره


گفتم:یگو ز زاهد،آن رهنمای منزل


گفتا:که دست خودرا بردار از سر دل


گفتم:زساربان گو،با کاروان غمها


گفتا:آژانس دارد با تور دور دنیا


گفتم:بکن ز محمل یا از کجاوه یادی


گفتا:پژو دوو بنز یا گلف تک مدادی


گفتم:که قاصدت کو؟آن باد صبح شرقی


گفتا:که جای خود را داده به فکس برقی


گفتم:بیا ز هدهد جوییم راه چاره


گفتا:بجای هد هد دیش است و ماهواره


گفتم:سلام مارا باد صبا کجابرد؟


گفتا:به پست داده آورد یا نیاورد؟


گفتم:بگو ز مشک آهوی دشت زنگی


گفتا:که ادکلن شد در شیشه های رنگی


گفتم:بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان


گفتا:نمی هراسی از چوب پاسبانان


گفتم:شراب نابی تو دست و پات داری؟


گفتا:بجاش دارم وافور با نگاری


گفتم:بلند بوده موی تو آن زمان ها


گفتا:که حبس بودم از ته زدند آنها


گفتم به لحن لاتی:حافظ مارو گرفتی؟


گفتا:ندیده بودم هالو به این خرفتی...

<

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۰
Amir FC

نظرات  (۴)

۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۹ سیّد محمّد جعاوله
شعر زیبایی بود احسنت
۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۵ تبدیل عکس به نقاشی
تبدیل عکس به نقاشی
عالی بود...
۱۱ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۴ طاها میرویسی
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">