شب های تهران

امروز

شاید این جمعه بیاید

شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است



شاید این جمعه بیاید...شاید

پرده از چهره گشاید...شاید




دست افشان...پای کوبان می روم

بر در سلطان خوبان می روم



می‌روم بار دگر مستم کند

بی‌سر و بی‌پای و بی‌دستم کن



می‌روم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم



هر که نشناسد امام خویش را

بر که بسپارد زمام خویش را



با همه‌ی لحن خوش آواییم

در به در کوچه‌ی تنهاییم



ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر

نغمه‌ی تو از همه پر شورتر



کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی



کاش که همسایه‌ی ما می‌شدی

مایه‌ی آسایه‌ی ما می‌شدی



هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسائل شود



دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه‌ی ما را عطشی دست داد



نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

 

نام تو آرامه‌ی جان من است

نامه‌ی تو خط امان من است



ای نگهت خاست گه آفتاب

در من ظلمت زده یک شب بتاب



پرده برانداز ز چشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم



ای نفست یار و مددکار ما

کی و کجا وعده‌ی دیدار ما


دل مستمندم ای جان، به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۰۱
Amir FC

نظرات  (۲)

سلام ازتون دعوت میکنم تا در شبکه اجتماعی فیس پلاک عضو شوید
این شبکه بر مبنای فرهنگ درست شده و فعالیت در آن قوانین خاصی دارد
بیایید با هم یک فضای سالم و فرهنگی ایجاد کنیم
www.facepelak.ir

سلام
بسیار شعر زیبایی است 
به امید ظهور مولا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">